رادمان جونرادمان جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

رادمان جون

گشت و گذار تو باغ پردیس لویزان

فردای عید فطر یعنی 93/5/8 پدرت گفت بیایید بریم لویزان، اول خیلی راضی نبودم ولی وقتی رسیدیم انقدر خوش گذشت من و شما د ست بردار نبودیم ، ظهر رفتیم شب به زور برگشتیم ،خیلی محیط خوشگلی بود شما هم با کفش سوتیت کیف کردی فقط  عیبش این بود غذا نمیخوردی یه چند تایی هم عکس گرفتیم که برات میذارمشون وقتی چیزی باب میلت نباشه گاهی اوقات این شکلی میشی مامان ملیح هم زود میگه عکسشو بندازید به نظرتون تو این صندوقه چیه خودتون میدونید تا نفهمم ول نمیکنم ده دفعه هم منو دور کنید بازم بر میگردم پس کی ناهار منو میارن پسرم قبل از تولد شما وقتی میرفتم رستوران همیشه میگفتم چه کا...
9 مرداد 1393

13 ماهگی رادمان جونم

عزیز دلم خدارو شکر 13 ماهه شدی این روزا خیلی کارای بامزه انجام میدی ولی از همه مهمتر این که یه چند قدمی راه میری (خداروشکر) و با این کارت سر همه رو گرم کردی البته هنوز راه زیادی تا راه رفتن مونده انشالله میام و توی یه پست جداگونه توضیح میدم ،وقتی بهت میگن بزن قدش با آرامش کامل وخیلی ناز میزنی ، اگه گرسنه باشی پشت سر هم میگی (هم ، هم و..)و اگه تشنه باشی یه چیزی شبیه آب میگی ،سر سره بازی رو یاد گرفتی و دوست داری ،تاب بازی روهم که از قبل دوست داشتی ، کابینت ادویه ها رو که دیگه نمیدونم چی کارش کنم هر روز یه دسته گل جدید به آب میدی .هر قدر بهت محبت کنیم آخر میفروشیمون به کسی که لباس بیرون تنشه وطوری بهش میچسبی که مجبور شه ببرتت بیرون ویه خوراک...
1 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمان جون می باشد